صور

و نفخ فی‌الصور ذلک یوم الوعید

صور

و نفخ فی‌الصور ذلک یوم الوعید

آخرین مطالب

  • ۲۵ مهر ۹۵ ، ۰۹:۴۳ دوم!

۷ مطلب در آذر ۱۳۹۳ ثبت شده است


هوالحکیم


شب یلدا بدون هندوانه، انار و ... میشه؛ اما بدون فال حافظ نه!



صور
۳۰ آذر ۹۳ ، ۱۸:۲۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر


هوالحکیم


غریب یعنی .....




مرثیه نمی‌خواهد، برای حسن (ع) گریستن...
روضه بالاتر از غربت بقیع؟!

صور
۲۹ آذر ۹۳ ، ۲۲:۳۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر


هوالحکیم


تقریبا اولین سریالی است که اینقدر گسترده به روحانیت و روحانیون می‌پردازد. «پرده‌نشین» چند وقتی هست که پرمخاطب‌ترین سریال سیما شده است.

از همان آغاز که «فرهاد آئیش» را در کسوت روحانی دیدم، دچار توهم توطئه شدم! و هر چه که سریال جلوتر می‌رفت، این توهم شدت می‌گرفت. 


به طرز عجیبی مفاهیم سریال برایم آشنا بود: 


آقازادۀ بی‌گناه که قانون را هم دور می‌زند!

اعتقاد راسخ پدر به بی‌گناهی پسر

تلاش عده‌ای برای خراب کردن شیخ خوشنام

و احتمالا طرد وی توسط مردم

و ....


خدا کند حدسم درست نباشد و این سریال بهانه‌ای نباشد برای اعادۀ حیثیت از برخی‌ها.....


صور
۲۹ آذر ۹۳ ، ۲۰:۴۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

هوالحکیم


چله‌نشین غمت شده‌ام حسین....

درد می‌کشم امشب.

درد می‌کشم بی‌برادری را با زینب.

درد می‌کشم بی‌پدری را با سکینه و سجاد.

درد می‌کشم فراق فرزند را با ام‌البنین.

من امشب درد می‌کشم بی‌ولی‌بودن را. بی‌حسین‌بودن. بی‌عباس....



مولا

این قرارمان نبود که دیگر سراغی از من نگیری.

که دیگر دعوتم نکنی...

تو که می‌دانستی اربعین، بدون حرم تو دیوانه‌ام می‌کند.


جا موندم.....

حسین شفاعت جامانده‌ها را هم می‌کنی؟

:(((((((((((((((


صور
۲۰ آذر ۹۳ ، ۲۱:۰۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

هوالحکیم


امروز برای اولین بار با شوق به سمت دانشگاه قدم برداشتم.

برای اولین بار از شدت هیجان تپش‌های قلبم را هم می‌شنیدم.

برای اولین بار خود را زودتر از همیشه به دانشگاه رساندم.

اولین باری بود.......


اولین بار بود که دانشکده میزبان مهمانی متفاوت بود.

مهمانی که مثل قبلی‌ها از دکارت، پارسنز، مک لوهان و برنایز نگفت. (البته در ستایش این آقایان نگفت وگرنه ...)

اولین بار بود که بوی توحید می‌گرفت دانشکده کفرزدۀ ما.

اولین باری که علیه کفر مدرنیته رجز خوانده می‌شد. 

اولین بار بود که کسی معرفت تثلیثی ما را نشانه می‌گرفت.

و اولین باری که بچه‌بسیجی‌ها مقتدرهای دانشکده بودند.


استاد بیشتر از چهار سال بود که منتظر این روز بودم...

خوش اومدی :)

صور
۱۶ آذر ۹۳ ، ۱۹:۴۴ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲ نظر

هوالحکیم


قبلا شنیده بودم که وقتی مادر باشی، همۀ بچه‌ها را به چشم فرزند خود می‌بینی. با زبان باز کردن هر کودکی ذوق می‌کنی و  قربان‌صدقۀ شیرین‌زبانیشان می‌روی. با زمین هر کودکی آخ مادرجان می‌گویی و ناخودآگاه به سمتشان خیز برمی‌داری.


یا نه از دیدن کشتار کودکان غزه برا پابه‌پای مادرانشان اشک می‌ریزی و از دیدن فقر و لاغری کودکان آفریقایی عذاب می‌کشی و...



اما خیال نمی‌کردم، وقتی معلم هم باشی همه را به چشم شاگرد خود می‌بینی! از دیدن کودکان دبستانی در خیابان ذوق می‌کنی و برایشان دست تکان می‌دهی. همه را گوشه‌ای می‌نشانی و از الفبای حکمت شروع می‌کنی.... و از دیدن برق چشمانشان عشق می‌کنی.

راستش را بخواهید فکر نمی‌کردم که همه جا را کلاس درس بدانی و همۀ بچه‌ها را شاگردان کلاس؛ حتی دختربچۀ دستفروش را که گوشۀ خیابان از سرما کز کرده است. او را هم بی‌نصیب نگذاری و وقتی موقع جدا شدن، گوشۀ چادرت را می‌گیرد، تکه‌ای از وجودت را پیش او بگذاری.


فکرش را نمی‌کردم که وقتی معلم باشی، دوست داری همه بدانند آنچه را که آموخته‌ای. دوست داری همه بچشند آنچه از آن لذت برده‌ای.


رک بخواهم بگویم، فکر نمی‌کردم معلمی انقدر شیرین باشد..........

صور
۱۱ آذر ۹۳ ، ۲۰:۴۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

هوالحکیم


می‌بینی رفیق آسمان هم این روزها و شب‌ها بی‌تاب است.

آسمان هم انگار بی‌قرار بی‌قراری‌های توست.

بی‌قرار حسرت بوسه‌ای که برای آخرین بار بر دستان مادر نزدی.

بی‌قرار .......



چرا رفتی؟ چرا من بی‌قرارم؟

به سر سودای آغوش تو دارم!

صور
۰۴ آذر ۹۳ ، ۱۳:۲۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳ نظر