هوالحکیم
امروز هر چه فکر کردم یادم نیامد اولین باری که روزه گرفتم کی بود؟
اولین باری که نماز خواندن را اصولی یاد گرفتم چه زمانی بود؟
اصلا اولین دفعهای که به مسجد رفتم برای نماز جماعت چه موقعی بود؟
من خاطره مبهمی دارم از اولینهای عبادیم ....
و داشتم فکر میکردم از ما که گذشت
اما اگر روزی مادر شوم تمام این اولینها را گوشهای مینویسم.
از تمام این اولینها عکس و فیلم میگیرم و ثبتشان میکنم.
تا اگر روزی از تشنگی و گشنگی روزه غر زدند، با افتخار دفتر خاطراتم را نشانشان بدهم.
یا اول هر رمضانی که میشود دفترها و آلبوم عکسهایمان را باز کنیم و خاطرهبازی کنیم.
یا اصلا کاری میکنم که جشن تکلیفشان قشنگترین و خاطرهانگیزترین روز زنگیشان باشد.
و ....
پ.ن: طبق فال دختر خاله نه سالهام من باید دو دختر به نامهای آیه و فاطمه داشته باشم و یک پسر (اسم ایشون تو فال نبود!) از الان برنامههای عجیبی دارم برای اولینهای فرزندانم!
هوالحکیم
تعجب میکنم از زمینی که دهن باز نمیکند برای بلعیدن آدمها
تعجب میکنم از آسمانی که سنگ نمیبارد بر سر بندههای گناهکار
تعجب میکنم از عذابی که خدا نازل نمیکند...
پ.ن: هیهات وقتی بزرگترین خبر جهان بشود آزادی همجنسگرایی در آمریکا ..
پ.ن2: نگرانم برای تیم مذاکرهکننده!
هوالحکیم
بیمقدمه ...
از نظر من حزباللهیها به سه دسته تقسیم میشوند:
دسته اول: آرمانخواهان پرشور؛ کسانی که به شدت به وضعیت مطلوب فکر میکنند بدون اینکه راه نیل به این وضعیت آرمانی را بدانند. کسانی که در آرزوی شهادت زندگی مرتاضگونه در پیش میگیرند. کسانی که منتظرند جنگ شود تا از قافله شهدا عقب نمانند و کسانی که خیلی به سنگر بودن دانشگاه، محل کار و غیره اعتقادی ندارند. کسانی که زیاد برای فرج اشک میریزند؛ اما گام چندانی برای او برنمیدارند یا اینکه اصلا نمیدانند رسالتشان چیست. (کسانی که گاه کارشان به پایین کشیدن عنوان خیابان نوفللوشاتو میکشد!)
دسته دوم: روشنفکران مذهبی؛ کسانی که زیادی وضع موجود را جدی گرفتهاند. کسانی که همه چیز و همه کس را از بالا میبینند. با برخی اصولگرایان مثل دشمنان نظام رفتار میکنند اما با برخی رفورمیستها به راحتی کنار میآیند. کسانی که اینقدر ادعای روشنفکریشان گل میکند که به کسانی مثل رائفیپور، حجتالاسلام پناهیان و حتی آیتالله مصباح به دیده تمسخر نگاه میکنند. کسانی که به خود اجازه میدهند از هر کس و هر چیزی انتقاد کنند؛ بدون اینکه شناخت درستی داشته باشند.
دسته سوم: انقلابیهای آرمانگرا؛ کسانی که نه از آرمانهایشان غافل شدهاند نه از وضع موجود بیخبرند. کسانی که میدان مبارزه را شناختهاند و میجنگند برای آن جامعه طرازی که میزبان منجی باشد. کسانی که هم میدان را میشناسند هم رهبر این میدان و هم روش مبارزه را.
پ.ن: نگارنده این سطور گاهی در دسته اول و گاهی در دسته دوم قرار میگیرد؛ اما از صمیم دل دوست دارد در دسته سوم جای بگیرد!
هوالحکیم
خیلی زود به یک هفتگی میهمانیمان رسیدیم.
7 روز عاشقانه
7 روز نفس کشیدن در هوای رب
7 سحری
7 افطاری
7 تا یا غفور و یا رحیم
7 ....
هفتمین روز ماه بندگیمان مبارک :)
پ.ن: خدایا ممنون که هنوز در این هوا نفس میکشم.
هوالحکیم
حالم شبیه کسی شده که دنبال مسکن میگردد برای دردش!
بدون اینکه حتی به فکر درمان این درد باشد.
شبیه کسی که درد را باور کرده
دردهای نهفتنی
دردهای نگفتنی
و حالا دیگر «درد، حرف نیست
درد، نام دیگر من است»
پ.ن1: باز هم شکر
پ.ن2: دلم دوباره هوای حرم کرده ...
هوالحکیم
نصفِ تاریخ عاشقی «آب» است
قصههایی عمیق و پراحساس
قصههایی پر از فداکاری
قصههایی عجیب، اما خاص
قصۀ آبِ چشمۀ زمزم
زیرِ پاکوبههای اسماعیل
قصۀ نیل و حضرت موسی
قصۀ آن گذشتنِ حسّاس
قصۀ حفظِ حضرت یونس
توی بطن نهنگ، در دریا
یا که نفرینِ نوحِ پیغمبر
بر سرِ مردمِ نمک نشناس
قصۀ ظهر روز عاشورا
بستنِ آب روی وارثِ آن
کربلا بود و یک حرم، تشنه
کربلا بود و حضرتِ عباس
بین افسانههای آب و جنون
قصۀ تازهای اضافه شده :
قصۀ بیست و هفت سالهای از
صد و هفتاد و پنج تا غواص…
پ.ن: حرف زیاد دارم اما .... ):
هوالحکیم
وقت هایی هست که دوست داری غر بزنی!
گلایه کنی
جیغ بزنی
پرت کنی
خراب کنی
(و حتی فحش بدی)
اما نمیتونی؛
پس
لاجرم مجبوری به لبخند دیپلماسی ادامه بدی :)
پ.ن1: آدم نقنقویی نیستم؛ اما آدمه دیگه پیش میاد!
پ.ن2: کاش زودتر تمام شود این خرداد پرحادثه ...