خجالت
دوشنبه, ۱۲ آبان ۱۳۹۳، ۱۰:۳۹ ق.ظ
هوالحکیم
امروز من و شرم و دامان عباس........
هیچکس به اندازه ابوفاضل معنای خجالت را نمیفهمد...
هُو میکنند مرا که زمین خورده ام حسین
با من بگو که آبرویت برده ام حسین ؟؟؟؟
سوگند به موی مادرمان فاطمه - نشد
شرمنده ام که آب نیاورده ام حسین
از ضربه ی عمود نشستم زپا - ببین
مجروح تیغ گشتم و آزرده ام حسین
هرکس که داشت در دل خود بغض مادرت
با چکمه اش لگد زده بر گُرده ام حسین
لطفی کن و مرا به سوی خیمه ها مبر
خجلت زده ز غنچه ی پژمرده ام حسین
این مشک پاره پاره ی من میدهد گواه
این لحظه های آخری افسرده ام حسین
جان میدهم به پای تو اما به هلهله
هُو میکنند مرا که زمین خورده ام حسین
۹۳/۰۸/۱۲