کاش می شد پتکی برداشت و دیوار بغض را برای همیشه شکست!
نگران واژههای زندانیام ...
پ.ن: همیشه با اشک نمیتوان از شر بغض خلاص شد
گاهی باید بیرون ریخت حرفهای گره خورده در حلقوم را ....
هوالحکیم
همیشه از دیدن آدم های خوب هری دلم می ریزد.
آدم هایی که فقط تنفس در
هوایی که آن ها نفس می کشند به تو آرامش می دهد. کنار این آدم ها همیشه حس
ترس و آرامش توامان دارم. می ترسم از آرامشی که می دانم ماندنی و آدمی که
می دانم زمینی نیست.
کنار این آدم ها زود گریه ام می گیرد ....
زود فکر می کنم به لحظه ای که دیگر نباشند.
به لحظه ای که مرگ ... نه ... شهادت آن ها را برای همیشه از ما بگیرد.
پ.ن: خیلی وقت پیش این متنو نوشتم .... هنوز میترسم!
هوالحکیم
هوالحکیم
اسفند همیشه مژده بهار نمیدهد
یخ میزند شهر وقتی نباشی
هوالحکیم
مطمئنم مطمئنم مطمئنم
دو سوم جهنم پر از آدمهایی است که با زبانشان اطرافیان خود را آزار میدهند ....
پ.ن: بعید نیست خودم یکی از آنها باشم.
هوالحکیم
انگار باید عادت کنم به خیره شدن به ساعت دیواری
به نگرانی و دلشورههای یهویی
هوالحکیم
هوالحکیم
از صمیم قلب دلم میخواد یه دسته از آدما رو از زندگیم ریمو کنم ...
وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَة لُمَزَة.
پناه میبرم به خدا از شر غیبتکنندگان!