لحظهای به بردنش
فکر هم کند
بیهوا پرید...
چند عکس و یک خبر...
از او همین به ما رسید
چند عکس و یک خبر... و نام کوچکش...
نام کوچکش "جهاد" بود
نام خانوادگی: شهید!
هوالحکیم
بین شعرهای شاعران پست مدرن، روشنفکر مآب و ... شعرهای محمدکاظم بهمنی واقعا خوباند. شعرهایی مثل این ...
شرمیست در نگاه من؛ اما هراس نه
کم صحبتم میان شما، کم حواس نه
چیزی شنیده ام که مهم نیست رفتنات!
درخواست میکنم نروی، التماس نه
از بی ستارگیست دلم آسمانی است
من عابری «فلک» زده ام، آس و پاس نه
من می روم، تو باز می آیی، مسیر ما
با هم موازی است ولیکن مماس نه
پیچیده روزگار تو، از دور واضح است
از عشق خسته می شوی اما خلاص نه
هوالحکیم
1. محل کار
همه در حال صحبت از فوتبال و جام ملتهای آسیا هستند. از بازی ایران و قطر میگویند و گل دیدنی بازیکن ایرانی.
2. مترو
دختر کناریم دارد روسریاش را مرتب میکند. موهایش را آشفته کرده و با وسواس و اصرار زیادی سعی دارد موهای بیشتری از روسریاش بیرون بزند. آن یکی کش معمولی موهای بافتهاش را با کشی زیباتر و جذابتر عوض میکند. آن طرفتر هم دختر نوجوان در حال تجدید آرایشی است که همین مقدار فعلیاش هم از نظر من اضافی است!
3. کتابخانه
کمتر از یک ماه یه کنکور مانده و همه به سختی در حال خواندن و تست زدن هستند.
و ....
دنیا بدجور با بتهای رنگارنگش سرگرممان کرده است.
ابراهیم بودن سخت است در زمانه ما!
هوالحکیم
«سکان حجاب کشور را به دست الهام چرخنده بسپارید.»
قصه جوگیرشدنهای ما انگار تمامی ندارد.
نمیخواهم درباره چادری شدن الهام چرخنده بگویم.
نمیخواهم درباره چادری کردنهایش هم بگویم.
حتی نمیخواهم از تقدیر مجلس از او بگویم.
فقط 2 نکته:
1. یک هشدار: آدمها را طوری بزرگ نکنیم که اگر روزی مرتکب اشتباهی شدند، مجبور شویم به کلی نابودشان کنیم.
2. نگذاریم مراسم چادرگذاری سنت شود! چادر سردوشی افسران یا عمامه طلاب نیست. چادر مقام نیست. چادر نیاز به آمار و ارقام ندارد. چادر نه اینقدر مقدس است که نبودش، مساوی با بیحجابی باشد نه اینقدر دمدستی که هر کسی مسئولیت ملبس کردن دیگران را بر عهده بگیرد.
چادری شدن نیاز به چادرگذار ندارد!
ما را کسی چادری نکرد؛ یا بهتر بگویم ما به خاطر کسی چادری نشدیم.
چادر یادگاری مادرمان زهراست، درست؛ اما زهرایی بودن را در چادری بودن خلاصه نکنیم.
هوالحکیم
هوای تهران آلوده است؛ اما بوی عطر میدهد، خیابانی که تو در آن قدم زدی.
بوی عطر میدهد خیابانی که پیشانیم را بوسیدی و به خدا سپردیام.
میایستم گوشهای و به یاد میآورم قدمهایت رابه روی خودم نیاوردم؛ اما تارهای سپید موهایت بیشتر شده
به روی خودم نیاوردم؛ اما مهربانتر از همیشه بودی و من احساساتیتر از همیشه ....
به روی خودم نیاوردم؛ اما خوشحال بودم از خوشحالیت
اینجا دوباره هوا آلوده است.
این خیابان نیاز دارد به عطر تو...
هوالحکیم
شعار میدهیم که پول مهم نیست!
شعار میدهیم که علم بهتر از ثروت است.
شعار است ادعاهای ارزشمدارانهمان.......
از بچگی احساس میکردم وقتی عنوان دولتی کنار ارگانی بیاید، همه چیز عادلانه و برای همه یکسان است؛
برای همین از مدرسههای غیر انتفاعی (یا به قول امروزیها غیر دولتی) بدم میآمد.
دانشگاه آزاد و مدرکهای پولی کفرم را درمیآورد.
و ....
اما امروز
.
.
.
کلاسهای مدرسه یکیدرمیان مجهز به ویدئوپروژکتور هستند.
بعضی کلاسها تخته گچی دارند و برخی وایت برد.
بچههای این مدرسه دولتی، مثل کودکیهای من بر اساس حروف الفبا کلاسبندی نشدهاند.
بچهها را پول پدرومادرشان رتبهبندی کرده است!
ما شعار میدهیم که مدرسه دولتی برای همه بچهها یکسان است.
مدرسه غیردولتی شرف دارد به مدرسهای دولتی با طبقات اقتصادی!
پ.ن1: ناگفته نماند علاوه بر طبقهبندی اقتصادی ، طبقهبندیهای جالب دیگری هم اعمال میشود. کلاسی را تصور کنید که معلم بچهها را به سه دسته تقسیم کرده است: یک ردیف بچه زرنگا، یک ردیف متوسطها و یک ردیف بچهخنگا!
پ.ن2: کاش فقط این بیعدالتیها در مدرسه،دانشگاه و محل کار بود. این روزها آدمها عاشق شدنشان هم پولی شده است!
هوالحکیم
درست است پنج سال گذشته ...
درست است که ما عادت داریم زود فراموش کنیم.....
اما این بار به خاطر اشکهای امام هم که شده، فراموش نمیکنیم.
هوالحکیم
این روزها که می گذرد
شادم
این روزها که می گذرد
شادم
که می گذرد
این روزها
شادم
که می گذرد ....
قیصر امینپور
هوالحکیم
«امید من به شما دبستانیهاست»
یادش یخیر کتابهایی که با این جملۀ حضرت امام شروع میشد.
یادش بخیر روزهای دبستانیبودنمان....
مستند «امید او» به سراغ امیدهای امروز کشور رفته است. امید او با رویکرد انتقادی به نظام آموزش و پرورش کشور، به مبحث استراتژی برای کودکان میپردازد.
پ.ن1: به دوستان پیشنهاد میکنم که این مستند رو در جشنواره عمار از دست ندید.
پ.ن 2 برای مخاطب خاص: خدا قوت رفیق! مرد معرکه بودن سخته اما نه برای تو...