استاد
يكشنبه, ۱۶ آذر ۱۳۹۳، ۰۷:۴۴ ب.ظ
هوالحکیم
امروز برای اولین بار با شوق به سمت دانشگاه قدم برداشتم.
برای اولین بار از شدت هیجان تپشهای قلبم را هم میشنیدم.
برای اولین بار خود را زودتر از همیشه به دانشگاه رساندم.
اولین باری بود.......
اولین بار بود که دانشکده میزبان مهمانی متفاوت بود.
مهمانی که مثل قبلیها از دکارت، پارسنز، مک لوهان و برنایز نگفت. (البته در ستایش این آقایان نگفت وگرنه ...)
اولین بار بود که بوی توحید میگرفت دانشکده کفرزدۀ ما.
اولین باری که علیه کفر مدرنیته رجز خوانده میشد.
اولین بار بود که کسی معرفت تثلیثی ما را نشانه میگرفت.
و اولین باری که بچهبسیجیها مقتدرهای دانشکده بودند.
استاد بیشتر از چهار سال بود که منتظر این روز بودم...
خوش اومدی :)
۹۳/۰۹/۱۶
سلام عزیزم
چقدر حس خوبی داشت دیروز، دانشگاه رفتن...