بیقراری
سه شنبه, ۴ آذر ۱۳۹۳، ۰۱:۲۸ ب.ظ
هوالحکیم
میبینی رفیق آسمان هم این روزها و شبها بیتاب است.
آسمان هم انگار بیقرار بیقراریهای توست.
بیقرار حسرت بوسهای که برای آخرین بار بر دستان مادر نزدی.
بیقرار .......
چرا رفتی؟ چرا من بیقرارم؟
به سر سودای آغوش تو دارم!
۹۳/۰۹/۰۴